برای گاهی شادی، گاهی غم

آخرین مطالب

گاهی خودم

چهارشنبه, ۱۵ آبان ۱۳۹۸، ۰۹:۲۸ ب.ظ

شبیه هیچ وقت نیستم، هزار تکه ام و رد هر کدام را که میگیرم به چیزی نمیرسم. حقیقتا به آرامش نیاز دارم ، میدانم که این تونلیست که قبل از من خیلی های دیگر ازآن گذشته اند ولی ترس نمیگذارد قدم بردارم. شنبه باید یکی دو تماس مهم بگیرم و از این برزخی که گرفتارش هستم بیرون بیایم. همین یکی و دو ماهه دستگیرم شده موقعیت فعلیم و حتی تصوری که مابقی از من در ذهنشان شکل گرفته حاصل اعتماد به حرف های ادمیست که اتفاقا به هیچ عنوان نخواسته بودم باشد، اما یک بعد از ظهر تابستانی تماس گرفت، مثلا از سر دلسوزی حرف هایی زد که منجر شد به تصمیمی که حداقل یک سال عقبم انداخت. هر چند بودن در آن جمع خیلی خوشایندم نبود ولی شاید از این باتلاق فعلی راحت تر میشد آن را تحمل کرد، هر چه هست درست و غلط تصمیمی بوده که عملی شده و حالا نتیجه اش این استرسیست که تحمیلم شده، راه برون رفتش حداقل پنج شش ماه کار تمام وقت است، مشکلی با آن نیست ولی آنقدر توی این مدت بالا و پایین داشته ام که عملا تحلیل رفته ام و سخت میشود دوباره همان ادم قبل شوم، به همان کیفیت، به همان توانایی ولی خداکند پس این همه رشدی باشد...

دلم میخواهد تکانی بخورم، صبح ها را بیشتر از چهار و نیم نخوابم، بعد از نماز و چند صفحه ای قران خوانی، شروع کنم به کار روی گره های ذهنیم، همان فایل های باز ازار دهنده و تا دو ماه و نیم دیگر به اولی و بعد از آن هم تا نهایت اردیبهشت به دو تای دیگر برسم، کمی از شیرینی این خرده اهداف جان بگیرم و شروع کنم رفتن و ساختن مابقی مسیر...

 

باید دست خودم را بگیرم، ارام و دلگرمش کنم که با هم از وحشت این روزها و شب ها میگذریم، ان شاءالله...

 

۹۸/۰۸/۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
.. Mary

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی